
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
Alternative content
نام شما : |
ایمیل شما : |
نام دوست شما: |
ایمیل دوست شما: |
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
inja hame chi dar hame
و آدرس
festival.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
خیانت یک اشتباه نیست
درستترین اتفاق در یک رابطهٔ اشتباه است . . .
=============================
چه نقاش ماهری است
فکر و خیال
وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند . . .
=============================
یه ضرب المثل ایرانی هست که هیچی نمیگه
همینطور فقط زل میزنه تو چشات !
(۰-o)
===============================
آدمها در ارتباطاتشان یک آستانه ی “تحمل” دارند
یک آستانه ی “تنفر”
و یک آستانه ی ” تهوع !
دانشجوی عزیز
=============================
وقتی که شما سر کلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم
چون هیچ احمقی به خشتک خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لباشه !
دوستدار تو
استاد !
=============================
بارون که میزنه آدم ناخوداکاه یاد سه چیز میفته:
سهراب و شعرش
قمیشی و صداش
شهردار و عمش !
============================
غضنفر تو ژاپن راننده ی تاکسی میشه
هرکی براش دست بلند میکنه میگه شوخی نکن دیگه
تورو الان رسوندم !
داستان جالب “زن نژاد پرست”
این ماجرا در خط هوایی TAM اتفاق افتاد
یک زن تقریباً پنجاه ساله ی سفید پوست به صندلی اش رسید
و دید مسافر کنارش یک مرد ساهپوست است با لحن عصبانی مهماندار پرواز را صدا کرد
مهماندار از او پرسید “مشکل چیه خانوم؟”
زن سفید پوست گفت:
“نمی توانی ببینی؟به من صندلی ای داده شده که کنار یک مرد سیاهپوست است
من نمی توانم کنارش بنشینم، شما باید صندلی مرا عوض کنید!”
مهماندار گفت: “خانوم لطفاً آروم باشید، متاسفانه تمامی صندلی ها پر هستند، اما من دوباره چک می کنم ببینم صندلی خالی پیدا می شود یا نه”
باوفا! مهر تو اندر جان ماست
زندگی بی دوستی زندان ماست
کم بزن آتش دل بی تاب را
یاد خوبت روز و شب مهمان ماست . . .
================================
عاقبت از غم عشق تو دیوانه شدم / باده بر دست شدم راهی میخانه شدم
آن قدر حسرت میخانه کشیدم که ز شوق / به تمنای شرابت همچو پیمانه شدم . . .
================================
گفتی مسافری و من آنقدر عاشقم که
سال هاست نماز دلم را شکسته میخوانم . . .
================================
متاسفانه توی قرن ۲۱ اسکل به کسی گفته میشه که
قلبی پاک و بی گناه و مهربون داره
آدم فروش و نا رفیق نیست و از پشت خنجر نمیزنه . . .
================================
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است/بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است/دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است . . .
================================
من شکستم تا تو را عاشق کنم
بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت
زشت یا زیبا فقط خوابست و بس . . .
================================
تو را ای گل کماکان دوست دارم / به قدر ابر و باران دوست دارم
کجا باشی کجا باشم مهم نیست / تو را تا زنده هستم دوست دارم . . .
================================
اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری
هیچ صدایی نخواهی شنید …
قلبِ من طاقت این همه خوشبختی رو نداره !
آیا میدانید: ایران ۱۰۱۸ شهر دارد
آیا میدانید: گرده گل هرگز فاسد نمیشود
آیا میدانید: بلندترین موی سر دنیا ۶ متر است
آیا میدانید: زرافه تازه متولد شده ۲ متر قد دارد؟
آیا میدانید: که مورچه در مایکروویو زنده میماند ؟
آیا میدانید: خرس نوزاد ۶۰۰ بار از مادر خود کوچکتر است
آیا میدانید: فورییه ۱۸۶۵ تنها زمانی بود که ماه کامل نشد
دو خلبان نابینا (طنز)
دو خلبان نابینا که هردو عینک های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند،در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت می کرد.
زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد.
اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند.
نام : کمال
کلاس :دوم دبستان
موزو انشا : عزدواج!
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید
بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.
تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.
حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش
به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده می شد : من کور هستم لطفا کمک کنید.
روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت نگاهی به او انداخت ، فقط چند سکه در داخل کلاه بود ، او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آن روز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدم های او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد : چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد : امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم!
آدامس چگونه بوجود آمد؟
برخي از انسانها سالهاست که آدامس ميجوند. نیاکان آنها هم صمغ به دست آمده از قطران پوست درخت غان را میجویدهانددر فرهنگهای مختلف نیز از یونانیان باستان تا سرخپوستان آمریکا مواد آدامسمانند مختلف ساختهشده از رزینها و سایر پسماندههای درختان، علفها و سایر گیاهان جویده میشدند.
پارافین هم یک پایه آدامس رایج دیگر بود، گرچه نمیتوان آن را تا زمانی که در دهان گرم و مرطوب شود، جوید.
سابقه آدامسهای امروزی به ده ه1860 میلادی باز میگردد، هنگامی که مادهای به نام چیکل (chicle) تولید شد.چیکل در اصل به عنوان یک ماده لاستیکی از مکزیک وارد شده بود که از یک درخت همیشهسبز گرمسیری به نام Manilkara chicle استخراج شده بو، به همان طریق که "لاتکس" از درخت کائوچو گرفته میشود.
صمغ چیکل به خاطر نرمتر بودن و نگهداشتن طولانیمدتتر رایحه به تدریج نسبت به سایر رزینها در آدامسها رواج بیشتری پیدا کرد.
اکنون اغلب آدامسها از پایههای صناعی ساخته میشوند، چرا که ارزانتر و در دسترستر هستند.
منبع:همشهري آنلاين